روز روشن در نظرش تيره و تار شد گاهى به يمين وزمانى به يسار نگاه مىنمود تا چشمش كار مىكرد دريائى از دشمن موج مىزد و هيچ يارو ياورى نمىديد، آن گروه فرصت طلب وقتى ديدند كه آن دلاور دو دستش قلم شده و ديگركارى از او ساخته نيست جرئت كردند بر او هجوم آورده و وى را گرفته كشان كشان به نزدابن سعد نابكار بردند، آن ملعون وقتى او را ديد بنا گذارد به فحش دادن و ناسزا گفتندر اين اثناء شمر ناپاك همان طورى كه بر مركب سوار بود به دو حلقه ركاب ايستاد و باشمشيرى گردن آن يگانه آفاق را زد و سر را از تنش جدا نمود
نظرات شما عزیزان:
چونبعد از ظهر روز عاشوراء كار بر شاه دين سخت شد وقاص بن عبيد كه غربت آن جناب را ديدمثل مار گزيده بر خود پيچيد از جان سير و از زندگى دلگير گشت خدمت امام (عليهالسلام) رسيد اذن جهاد گرفت حضرت اذنش دادند، وى پس از رخصت مركب به جولان در آوردو خود را زد به لشگر دوازده تن از آن ناكسان را بدرك فرستاد عاقبت الامر نامردى ازكمين برجست و با نيزه از خانه زين به زمين آوردش و شربت شهادت را نوشيد رحمة اللهعليه.
در ترجمهاش نوشتهاند كه هرگز تيرش به خطاء نمىرفتو در شب تار چشم مار را مىدوخت.
بارى مرحوم صدوق در امالى نام اين بزرگوار راهلال بن حجاج ذكر نموده و مبارزه و شهادتش را پس از شهادت وهب آورده است ولى مرحوممجلسى و ديگران اسم مباركش را هلال بن نافع ثبت كرده و فرمودهاند: شهادت اينبزرگوار پس از شهادت جمعى از امجاد بوده است.
بارى پس از شهادت جمعى از اصحابامجاد كه اسامى شريفشان ذكر شد دل آن بزرگوار به جوش آمد و علاقهاش از اين عالمفانى قطع و ميلش به سراى باقى شدت يافت از صف اصحاب جدا شد خدمت امام (عليه السلام) آمد و اذن جهاد گرفت و پس از اذن آن شجاع مظفر و دلير غضنفر وسط ميدان ايستاد وباطراف نگريست تمام لشگر گردنها كشيده آن صفدر را ديدند و بخود لرزيدند لذا خويشتنرا به عقب كشيدند، هلال كمان را از پشت به سر چنگ در آورد به روايت محمد بن ابيطالبسيزده تن از سران لشگر و به نقل ابى مخنف هفتاد تن از سپاه كفرآئين را هدف تير قرارداده و آنها را به دارالبوار رهسپار نمود.
به روايت محمد بن ابيطالب آن دستپرورده اسدالله الغالب مكرر اين رجز را در عرصه كارزار مىخواند:
فلما طار جميع طيور كنانته من برج قوسه فنسى الناس وجودهم من شدة تحركهو نوسه قبض على القائمه.
يعنى همينكه تمام مرغان تير از آشيانه تركش آندلير پريد كمان را بيفكند و لب را گزيد، كُله خود را تا به ابرو كشيدوسلالهلال عن افق الغلاف و قال بارك الله فى يمين السياف.
دست برد به قائمهشمشير شرر بار، هلالى از افق غلاف بدر آورد كه برق بارقه و لامعهاش در صف مصاف چشمرا خيره مىكرد و آن شجاع مظفر و دلير غضنفر ركاب اسب را سنگين و عنان را سبك نمودو زمين معركه را در نورديد تا خود را به قلب آن لشگر ضد خدا رسانيد شمشير آتشبار رامانند شعله جواله بر فرق دشمن حواله مىكرد.
مرحوم علامه مجلسى در بحار روايتنموده كه: كسروا عضديه و اخذ اسيرايعنى دو بازوى او راشكستند و اسيرش نمودند.
» مسلم بن عوسجه
» طرح مغلوبه كردن جنگ بواسطه عمرو بن حجاج
» نافع بن هلال بجلى
» حماد بن انس و وقاص بن عبید و شریح بن عبید و هلال بن نافع بجلی
» عمرو بن خالد و خالد بن عمرو بن خالد و سعد بن حنظله و عمیر بن عبدالاه
» وهب بن عبدالله بن حباب كلبى
» برير بن خضير همدانى
» عبدالله بن عمير
» زهیر بن حسان
» مصعب بن یزید ریاحی و عروه
» حر بن یزید ریاحی
» علی بن حر
Design By : Pichak |